به خصوص زنان درباری و اشراف پس از شنیدن مهارت میشل در پیشگویی و سحر جادو برای کسب اطلاع از تعداد معشوقه های آشکار و نهان شوهران هوس بازشان مشتاق بودند. در نتیجه تقاضای طالع بینی و اظهار نظر در مورد آینده به سوی نوستر آداموس سرازیر شد.

او را به اشراف و دربار اروپا معرفی کردند.
کارهای نوستر آداموس از سال ۱۵۵۰ تا زمان مرگش هر ساله منتشر میشدند و علاوه بر اشاعه نام و آوازه اش ثروت هم برای او می آوردند. در واقع راز تبلیغ و جاودانه سازی میشل را از همین جا باید پیگیری کرد. گروهی وجود داشته اند که با تبلیغ و شناساندن میشل در جمع اشراف او را برای مقاصد بعدی آماده می کرده اند و الا نه او پزشک حاذقی بود و نه در هیچ یک از علاقه مندی هایش از جمله ادبیات و ریاضیات به جایی رسیده بود.
رهبران کابالای یهود برای خرافه پردازی و نفوذ به دربار پادشاهان و بزرگان نیاز به موضوعی خارق العاده داشتند که انحصاری بوده و در توان هر کسی هم نباشد. سحر، جادو و پیشگویی دست آویز خوبی بود. با این حال میشل نمی توانست خارج از چارچوب ارکان قدرت و بدون پرداخت حق آنها به فعالیت های خود ادامه دهد.
از این رو با کلیسای کاتولیک که پدرش به ظاهر پیرو آن بود مناسبات خوبی داشت. در حقیقت نوستراداموس با کلیسا به عنوان یک پیشگو و شفابخش همکاری می کرد و در عوض از حمایت کلیسا (و یا پیش فراماسونرهای نفوذی در آن) برخوردار می شد. اما در سال ۱۵۶۱ میشل در مورد سالنامه ۱۵۶۲ به بیانی تک خوری کرده بود و در نتیجه از سوی کلیسا مدتی را در زندان گذراند.
شهرت نوستر آداموس که با تبلیغات و حمایت های گسترده محافل کابالایی یهود به دست آمده بود بالاخره کار خود را کرد و کاترین مدیچی ملکه فرانسه و پسرش شارل نهم، او را به عنوان پزشک، مشاور و منجم به دربار فراخواندند. بدین ترتیب داستان نفوذ استر یهودی به دربار پادشاه ایران باستان به عنوان ملکه این بار برای نوستر آداموس به صورت پزشک دربار تکرار شد.

و در بازار داغ اروپای پیش از رنسانس به نان و نوایی رسید.
نوستر آداموس به ثروت اندوزی و کسب قدرت در دربار ادامه داد و بعد از مرگ همسرش با یک بیوه ثروتمند به نام "آن پونسارد" ازدواج کرد. میشل و آن در سایه حمایت های دربار توانستند در عرض یک سال، ۱۵۵۶ تا ۱۵۶۷، یک سیزدهم سهام پروژه عظیم کانال آبیاری منطقه بی آب "سالون" از آب رودخانه دورانس را به دست آورند. ارتقاء میشل در دربار فرانسه همچنان ادامه داشت و این بار ملکه کاترین، همسر هنری دوم پادشاه فرانسه در سال ۱۵۵۵ او را به پاریس فرا خواند. نوستر آداموس از این زمان به بعد توانست به مرکزی ترین منابع قدرت وقت نفوذ کند به طوری که هنگام مرگش در سال ۱۵۶۶ مشاور و پزشک مخصوص پادشاه بود.
مهمل بافی و سرقت ادبی: پیشگویی ها
کتاب یک هزار پیشگویی او، همان چیزی است که امروزه نوستر آداموس را مشهور ساخته و نام او را هر از چندگاهی بر سر زبان ها می اندازد. او در ان کتاب لغات و اصطلاحات یونانی، ایتالیایی، لاتین و زبانهای منطقهای را با هم تلفیق کرده است و با ساختن ملغمه ای مبهم راه را برای هرگونه تاویل و تفسیری از نوشته هایش باز گذاشته است. به نظر می رسد نوستر آداموس سفارش تهیه و نوشتن متنی را دریافت کرده است که دارای ویژگی های لازم برای بهره برداری ها و تبلیغات و خرافه پردازی های طولانی مدت آتی باشد. در سال 1555 کتاب پیشگویی های نوستراداموس در لیون چاپ شد و برایش شهرت فراوان به ارمغان آورد.

نوستر آداموس حتی از آثار پیشگو های قبل از خود که فاصله زمانی چندانی هم با او نداشته اند سرقت کرده و به نا خود گردآوری کرده است. ریچارد روست یکی از پیشگویانی بوده که قبل از نوستر اداموس می زیسته و نوشته هایش گاهی عینا توسط او کپی برداری شده است. بخشی از پیشگویی های منتسب به نوستر آداموس در نسخه های قدیمی تر موجود نیست و کاملا مشخص است همان گروه کابالایی که نوستر آداموس را پرورید و به دستگاه قدرت فرانسه نفوذ داد در ادامه کار خود و برای بهره برداری های بیشتر، مرتبا در نوشته های نوستر آداموس دست برده و برای تهیه مواد لازم برای خرافه پردازی و مشغول کردن جوامع هر روز صفحه جدیدی به نوشته های بی سر و ته او افزوده است.

که نقشه های خود را با گرفتن تاییدیه از نوستر آداموس پیش برده و جبری و حتمی الوقوع جلوه می دهد.
در سال ۱۹۸۳ نسخه های اصلی نوشته های مربوط به سال های ۱۵۵۵ و ۱۵۵۷ توسط محققی به نام چومارات کشف و آشکار شد که بسیاری از نوشته های منتسب به نوستراداموس در آن نسخه ها موجود نیستند و هیچ سند معتبر امروزی هیچ یک از ادعاهای پرطمطراق در مورد پیشگویی های نوستر آداموس را نمی تواند اثبات کند. بعدها مشخص شد که بسیاری از این پیشگویی ها شایعات غیر معتبر و اکاذیبی بوده که توسط افرادی همچون ژابرت (۱۶۵۶)، گوناد (۱۶۹۳) و بارست (۱۸۴۰) ساخته شده و به نوشته های نوستر آداموس اضافه شده اند.

نوستر آداموس در نوشته های خود که نام پیشگویی بر آنها گذاشته است از داستان و اعتقادات اساطیری یونان و همچنین تورات، انجیل و قرآن کپی برداری کرده است. بخشی از پیش گویی های میشل ترجمه ای غامض از آیات قرآن مسلمین است که با شیطنت خاص یهود و پس و پیش کردن کلمات به خواننده تحویل داده شده است. مثلا نوستر آداموس در یکی از پیشگویی هایش می گوید: کسوفی در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتی تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتی به خود ندیده است. حال به آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت قرآن کریم دقت کنید: فاذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الانسان یومئذ این المفر. هنگامی که بینایی خیره می گردد، و ماه فرو می رود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان می گوید: به کجا فرار کنم؟

ویل دورانت جملات جالبی درباره نوسترآداموس دارد:

مطالب کتاب نوسترآداموس«چنان ماهرانه در لفاف ابهام پيچيده شده بود
که هر سطر آن مي توانست تقريباً بر هر واقعهاي از تاريخ آينده انطباق يابد.»
يکي از آخرين چاپ هاي کتاب نوستراداموس
(با ويرايش و تعليقات سرژ هوتن)
بدیهی است میشل زیرک درس خود را در مکتب کابالای یهود به خوبی خوانده است و می داند که برای جلوگیری از تزلزل موقعیت خود در دربار و بین مردم در نتیجه آشکار شدن گاه و بیگاه دروغ هایش به چه دست آویزهایی باید متمسک شود. از این رو صفت "پیشگو" را به کلی برای خود نامناسب می دید و در فرصت های گوناگون به پیشگو نبودن خود اصرار داشت.
او در جایی برای پسرش که به نوعی باید وارث او باشد می نویسد: « پسرم اگرچه من از کلمه «پیشگو» استفاده کردهام، اما چنین مقام بالایی را به خود نسبت نمیدهم و نام و یا وظیفه پیشگو را به خود نسبت نمیدهم». و یا در نامه ای به هنری دوم نوشته است: « برخی از پیشگویی ها اتفاق افتادن حوادث عجیبی را پیشبینی کردهاند. بهرحال من به هیچ وجه چنین عنوانی را به خود نسبت نمیدهم».
او در جایی دیگر فرار از مسئولیت و پاسخگویی در برابر ادعاهایش را به اوج رسانده و می نویسد: «من این شهامت را دارم که به لطف تحقیقاتم وبا در نظر گرفتن آنچه طالع بینی علمی میگوید پیشبینی کنم (هرگز در مورد جزئیات ضمانت نمیدهم) و مردم را در مورد تهدیدات ستارهها آگاه کنم. و من آنقدر احمق نیستم که وانمود کنم پیشگو هستم».

جمله آخری که از نوستر آداموس نقل شد؛ بسیار قابل تامل است. او آنقدر احمق نیست که وانمود کند پیشگوست! عده ای این وظیفه را به عهده گرفته اند و در طول حیات او، از او یک پیشگو ساخته و به قصد حمایت از منافع و اهداف خود او را تا بالاترین مدارج دربار نفوذ داده اند و پس از مرگش تا امروز نیز به بهره برداری از او ادامه می دهند. کتاب های فراوانی در تفسیر نوشته های مهمل نوستر آداموس نوشته می شود و تا کنون چندین فیلم توسط بزرگترین پادوهای هالیوودی دستگاه فراماسونری بر اساس پیشگویی های او ساخته شده است. چنین به نظر می رسد که نوستر آداموس به کلید واژه برنامه های تحمیق همه جانبه بشر امروزی از سوی محافل فراماسونری تبدیل شده است.
هالیوود در خدمت افسانه نوسترآداموس
پیشگامی اورسن ولز
در سال 1981، حدود سه سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اورسن ولز(Orson Welles) و کمپاني برادران وارنر فيلمي 84 دقيقهاي درباره «پيشگوييهاي نوستراداموس» عرضه کردند که در ايران نيز به وسعت توزيع شد. در اين فيلم، نوستراداموس در مقام پيشگويي بزرگ جلوهگر ميشود. طبق اين پيشگوييها ايران و جهان اسلام با کشورهاي کمونيستي متحد خواهند شد و در سال1999ميلادي ايالات متحده آمريکا را آماج حمله اتمي قرار خواهند داد.
فیلم «مردی که آینده را دید»
ادای دین اورسن ولز به افسانه نوسترآداموس
اورسن ولز (1915- 1985)کارگردان و بازيگر سرشناس سينماي سده بيستم غرب است که پيوندهاي عميق او با کانونهاي صهيونيستي پوشيده نيست؛ و ميدانيم که اين تعلق موروثي بود.
اورسن ولز از جواني به جادوگري علاقه فراوان داشت
بهگفته اورسن ولز، مادر بزرگ او در مراسم تدفين پسرش (پدر اورسن ولز) مناسک شيطان پرستان را انجام ميداد.(فرانک برادي،زندگينامه اورسن ولز، نيويورک، 1989، ص 14)و نيز ميدانيم که اورسن ولز از جواني به جادوگري علاقه فراوان داشت و يکي از اوّلين فيلمهايي که در آن بازي کرد (جادوي سياه، 1949) درباره زندگي ژزف بالسامو (کنت کاگليوسترو)، جادوگر و فراماسون و شياد نامدار يهودي سده هجدهماست. در تعلق کمپاني برادران وارنر به کانونهاي زرسالار يهودي- صهيونيستي نيز ترديد نيست. هدف از فيلم اورسن ولز اين بود:القاء خطر «تهديد اتمي» به افکار عمومي آمريکا و فراهم کردن زمينه رواني براي گسترش صنايع تسليحاتي از يکسو، و ترويج نفرت از اسلام و انقلاب اسلامي ايران از سوي ديگر.
فرجام سخن
شهرت عجيب نوستراداموس تصادفي نيست. در طول چهار سده پس از مرگ نوستراداموس کساني وظيفه تعبير و تفسير پيشگوييهاي او را بهدست داشتهاند، در هر مقطع مهم تاريخي نام و ياد او را زنده کرده اند و سخنان مبهم وي را پيشگوييهايي تحقق يافته جلوهگر ساختهاند. به عبارت ديگر، «پيشگوييهاي نوستراداموس» به ابزاري بدل شده که کانونهاي زرسالار يهودي طرحها و نقشهها و گاه هياهوهاي تبليغي خود را در غالب آن عرضه ميکنند. بهکارگيري «پيشگوييهاي نوستراداموس» براي بيان اهداف و آرزوهاي اين کانونها عليه انقلاب اسلامي ايران و نیز بلوای اخیر پایان جهان دليلي روشن بر صحت اين مدعاست.
نظرات شما عزیزان: